گفتوشنود در باب مقوله فرم از دیرباز توسط معماران مورد توجه قرار گرفته و از آغاز نهضت معماری مدرن به این سو هر روز زمینهای گستردهتر و عمیقتر پیدا کرده است، چرا که فرم سخن پایانی معمار در آفرینش فضاست و به همین جهت مکان آغاز کندوکاو در درون فضای معماری نیز به شمار میرود.
برای معماران که از دیدگاه آفرینشی در فضای معماری به فرم مینگرند، آفرینش فرم از اهمیتی بسیار برخوردار است، زیرا معمار در آفربنش فضا آنچه را میخواهد بگوید، با استفاده از فرم ابراز میکند، همچنان که موسیقیسازان، نقاشان، شاعران و فیلمسازان نیز هریک به زبان و بیان خاص خود آنچه را در دل دارند، از طریق صوتها، کلامها و رنگها به مخاطبان خودشان انتقال میدهند. فرم چه در موسیقی، چه در معماری و چه در شعر، بعدهای ذهنی را مینمایاند و تنها راه ممکن برای انتقال مفهومی خاص از سوی آفریننده اثر به استفادهکننده و مخاطب است.
دنیای درونی و خاص هر فرد تا زمانی که طریقهای برای ابراز نیافته است، برای هر انسان دیگری موجودیت پیدا نمیکند. هرآنچه در ذهن سازنده وجود دارد، تنها آنگاه که بتواند به بیرون راه یابد، موجودیت پیدا میکند. هرگونه ابزاری که بتواند راه اتصال میان جهان ذهنی هر فرد با جهان فکری هر انسان دیگری را باز کند، بیتوجه به جنس و نوع آن، نمیتواند فاقد فرم باشد.
فرم در معماری دربرگیرنده، نمایاننده و انتقال دهنده مفهوم است و تنها ابزاری به شمار میآید که آدمی برای بیان آنچه در جهان درونی و در دل خود دارد و نیز برای ابراز نظر و احساس و سلیقه خود به دیگران، در اختیار دارد. به بیان بهتر اعلان نظریههای عمیق و ظریف آدمیان و به ویژه انتقال هرگونه اندیشه دارای بار هنری از سوی آنان به همنوعان حاضر و آتی که در نظر دارند تا مخاطب قرار دهند، از طریق فرم تحقق پیدا میکند. آدمی به وسیله فرم، مفهوم یا مفهومهایی را که در دل دارد، با محیط فرهنگی ـ اجتماعی خود در میان میگذارد و به این گونه است که راه دسترسی به عالم معنا را هموار میسازد.
فرم و فضای معماری
مسلماً خصیصه اصلی هر اثر معماری این است که فضایی برای زندگی عرضه میکند، اما این فضا باید با فرمهای ساخته شده باشد تا بتوان گفت مکان است، یعنی زندگی میتواند در آن رخ دهد. به عبارت دیگر عناصر فرم و فضا همراه یکدیگر واقعیت معماری را تشکیل میدهند. وقتی فضا توسط عناصر تشکیل دهنده فرم شروع به حبس شدن، محصور شدن، شکل گرفتن و سازماندهی شدن میکند، معماری بوجود میآید.
فضا هم مادهای مانند سنگ و چوب است، اما ماهیتاً بیشکل میباشد. در آفرینش فضای ساخته شده، فرم چیزی جز تصویری قابل رؤیت نیست که بر ماده تحمیل میشود و غلبهای است بر بی نظمی یا خصیصه ذاتی ماده. در نتیجه شکل بصری، کیفیت نوری، ابعاد و مقیاس فضا بستگی کامل به حدودش دارد که توسط عناصر تشکیل دهنده فرم تعریف میشود.که در واقع فرم عبارت است از کلیت قابل روئت محاط در حدود کم بیش مرکب از اجزاءو دارای وحدت کلی در تظاهر یک شئی. بر این اساس، کیفیت مطلوب فضاها با فرمهای متناسب با آن فضاها به دست میآید. بنابراین فرم باید موشکافانه و با توجه به همه جنبههای سازنده فضا انتخاب گردد.
از دیدگاه ما شکل و فرم سوای آنکه که تنها راه ممکن برای انتقال مفهومی خاص از سوی آفریننده برای بهره وری کننده است از مجموعه مشخصه هایی که به آن توان کار آیی می بخشد به سخن دیگر برای تمامی آدمیان شکل و فرم وسیله بازگو کردن مفهوم است و شکل به این قصد نمی تواند دارای شالوده معین نباشدکه از دیدگاه آفرینش و به قید مشارکت ذهنی خود در فضای معماری به شکل می نگرد مو ضوعی که به میان نهاده ایم اهمیتی بسیار دارد معمار در آفرینش فضا چه می گوید ؟و آنچه می خواهد بگوید را چگونه ابراز می کند ؟موسیقی سازان و نقاشان شاعران فیلم سازان هر یک به زبان و بیان خود آنچه در دل دارند را به مخاطبان خودشان می گویند صوت و کلام و رنگ ها اما اگر بی نظم خاصی کنار یکدیگر قرار داده نشون تا شکل معینی را بدهند ادای نقش خاصی نمی کنند و نمی توانند آنچه در عالم معناسبب زاده شدنشان می شود را به دیگران بنمایانند .
فرم کلی فضای ساخته شده به دو دلیل اصلی و اساسی در معماری حائز اهمیت است: اول این که هر تصور و تخیلی درباره معماری نمیتواند بیاستناد به فرم تحقق پذیرد، زیرا فرم در نهایت همه ابزار طراحی را در قالب خود به عنوان نمود فیزیکی مستتر کرده و بیانکننده ذهنیت، آمال و احساسات آفریننده میباشد. و دوم این که شکل ظاهری یا قابل رویت، مهمترین و بیواسطهترین برداشتی است که از فضای ساخته شده (یا عینی شده) میتوان داشت. به سخن دیگر، فرم فضای ساخته شده مقولهای است که هم قابل ترسیم دوباره و قابل توصیف برای دیگران میباشد و هم در ساختن و پرداختن آن، ابعاد گوناگونی تأثیر میگذارند که این ترسیم و توصیف را به تحلیل و نقد و به تطبیق و ارزشگذاری تبدیل میکنند. خلاصه این که فرم میتواند کلید راهیابی به فرهنگی باشد که از طریق فضای ساخته شده به نمایش گذاشته میشود
به عقیده گیدئون، معماری را میتوان با دو وجه اصلی درک کرد: سازماندهی فضا و فرم ساخته شده یا بطور خلاصه فضا و فرم. وجه نخست (فضا) با درک موقعیت انسان در محیطش (که الگوهای کارکردی فعالیتهای او را دربر میگیرد)، ارتباط مییابد و وجه دوم (فرم) به شناسایی انسان با ویژگی محیط زیستش مربوط میشود. هر دوی این وجوه متغیر بوده و تابع چگونگی درک انسان از جهان، به عنوان فضای هستی، هستندکه در واقع شکل در گفتار و در نوشتار استعاره و تعزل پیشه میکند در نمایاندن تمایلات فردی و شخصی هر فردی به سایرین بر مشترکات ذهنی آنان متکی است و بر هر رفتار محیطی و بر هر انگیزه اجتماعی به صورت کم یا بیش آشکار تکیه می کند شکل به کمک صوت و رنگ تعیین رابطه می کند شکل در اراستن صحنه های رقص و آواز چه در محفل نیایش و چه در محفل هنر تمایل ها را هستی می بخشد و شکل گاه به کمکتبسمی که در مقدمه می آید و چهره ای را به چهره ای دیگر پیوند میدهد دوستی را متظاهر می کند و به آن قدر بازتاب داشتن در محیط میدهد.
وقتی ما شکلی دوبعدی را در یک قطعه کاغذ جا میدهیم، آن شکل بر فضای سفید اطراف خود اثر میگذارد و آن را تفکیک میکند. به طریق مشابه هر شکل سه بعدی، حجم فضای اطراف خود را تفکیک خواهد کرد و قلمرو یا حوزه نفوذی متعلق به خود را ایجاد خواهد نمود. بنابراین در هر سطح، نه تنها با فرم بنا بلکه با نحوه تأثیر آن بر فضای اطرافش نیز سروکار داریم. در نتیجه بایستی به این نکته توجه نمود که برای غنی کردن فضای معماری، پدید آوردن امکانات متعدد کشف فضا بسیار مهمتر از ایجاد فرمهای متنوع است.
در معماری، مشارکت و اتحاد بین فرم و فضا در مقیاس های متعدد وجود دارد که میتواند بررسی و کشف شود. شکل و نحوه بسته شدن هر فضا در یک بنا یا تعیین کننده شکل فضاهای اطراف است یا توسط شکل فضاهای اطراف تعیین میشود. مثلاً برخی فضاها مانند سالنهای کنسرت دارای شرایط عملکردی و فنی خاصی میباشند و به فرمهای خاصی نیاز دارند که در این حالت، فرم آنها بر فرم فضاهای اطرافشان تأثیر خواهد گذاشت. برخی فضاها مانند سالنهای ورودی کیفیتی انعطافپذیر دارند و بنابراین آزادانه میتوانند توسط فضاها یا دسته فضاهای اطراف خود تعریف شوند. و بعضی فضاها مانند ادارات دارای عملکردهایی خاص ولی مشابهند و میتوانند به صورت فرمهای منفرد، خطی یا مجموعهای دستهبندی شوند.